Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایرنا»
2024-05-06@15:04:02 GMT

چرا حمید نوری در دادگاه هشتم حاضر نیست؟

تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۴۶۸۷۷

به گزارش ایرنا، عطیه نوری درباره هشتمین دادگاه تجدیدنظر شکایت منافقین علیه پدرش، گفت: دادگاه ساعت ۹ صبح امروز سه شنبه ۱۸ بهمن به وقت محلی کار خود را آغاز کرد. در بخش اول دادگاه که حدود ۹۰ دقیقه به طول انجامید پدرم در دادگاه حضور نداشت. مطابق جلسات قبل و به دلیل اینکه متهم و شاکی فارسی زبان بودند مترجم در دادگاه حضور داشت ولی سیستم صوتی مترجم قطع بود و تنها افرادی که در داخل دادگاه حضور داشتند صدای مترجم را می‌شنیدند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

دختر حمید نوری افزود: دلیلی که دادگاه برای عدم حضور پدرش در دادگاه اعلام کرده است این بوده که سیستم انتقال زندانیان بین بازداشتگاههای استکهلم مختل بوده و به همین خاطر امکان انتقال او به دادگاه وجود نداشته و مشخص هم نیست در ادامه روند امروز دادگاه کی به جلسه برسد.

دادگاه امروز به بررسی سوابق شاکیان و شهود دادگاه اختصاص داشت

دختر حمید نوری می‌گوید که با وجود اینکه پدر تلاش زیادی می‌کند که روحیه خود را حفظ کند ولی به تازگی یک زندانی اریتره ای را به سلول انفرادی او اضافه کرده اند که تعادل روانی ندارد و صدای تلویزیون را تا آخر اضافه میکند و حالت‌های عصبی دارد و سرش را به دیوار می‌کوبد و دائم با پدرم درگیری لفظی دارد. البته با پیگیری‌هایی صورت گرفت سلول پدرم را عوض کردند.

«حمید نوری» شهروند ایرانی و کارمند سابق قوه قضائیه که آبان‌ماه ۱۳۹۸به سوئد سفر کرده بود، در زمان ورود به فرودگاه استکلهم توسط پلیس این کشور بازداشت شد و از آن زمان تاکنون در زندان انفرادی به سر می‌برد.

اتهام او براساس ادعاهای گروهک تروریستی منافقین طراحی شده؛ آنها مدعی‌اند نوری در مقطعی، زندانبان منافقین در ایران بوده است. این مبنای محکمه سوئدی قرار گرفته و سبب شده اصل برائت و حق آزادی رفت‌وآمد نوری از سوی مقام‌های سوئدی نقض‌شده و این تبعه ایرانی بیش از سه سال است در زندان سوئد با محدودیت‌های زیاد مواجه شده است بطوریکه سوئدی‌ها ابتدایی‌ترین حقوق یک انسان را برای حمید نوری رعایت نکرده‌اند.

سیاست سیاست خارجی ۰ نفر برچسب‌ها حمید نوری اریتره بهمن سوئد قوه قضاییه

منبع: ایرنا

کلیدواژه: حمید نوری اریتره بهمن سوئد قوه قضاییه حمید نوری اریتره بهمن سوئد قوه قضاییه حمید نوری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۴۶۸۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش

 

به گزارش تابناک، زن ۳۲ ساله‌ای است که برای پیگیری پرونده طلاقش وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در دوران کودکی پدرم را به خاطر ابتلا به بیماری صعب‌العلاج از دست دادم و مادرم سرپرستی من و برادر کوچکترم را به عهده گرفت اما به خاطر اینکه پدرم حسابدار یک اداره دولتی بود، بعد از مرگ او بیمه حقوق پدرم را پرداخت می‌کرد و ما مشکل مالی نداشتیم.

مادرم نیز مدام از اخلاق خوب پدرم در دوران کوتاه زندگی مشترک خودشان سخن می‌گفت و با حسرت از گذشته‌اش یاد می‌کرد که دیگر تکرار نخواهد شد. به همین دلیل هم هیچ‌گاه ازدواج نکرد و تنها با یاد و خاطرات پدرم به زندگی ادامه داد. در این شرایط من هم با خانواده خاله‌ام ارتباط بسیار صمیمانه‌ای داشتم تا اینکه عاشق پسرخاله‌ام شدم ولی هیچ وقت به کسی چیزی نگفتم. البته آرمین هم توجه خاصی به من نشان می‌داد و رابطه‌اش با من بسیار طبیعی و خانوادگی بود. از سوی دیگر مادرم اصرار می‌کرد درس بخوانم و به دانشگاه بروم.

هنوز آخرین سال دبیرستان را می‌گذراندم که روزی مادر و خاله‌ام از من خواستند دوستم وحیده را برای آرمین خواستگاری کنم. انگار قلبم از جا کنده شد. من خودم عاشق آرمین بودم و حالا باید از دوستم خواستگاری می‌کردم. بالاخره مجبور شدم و آرمین و وحیده در حالی باهم ازدواج کردند که من از شدت افسردگی گوشه‌گیر شده بودم. آنها بعد از ازدواج به یکی از شهرهای اطراف مشهد رفتند و من هم در آزمون سراسری در رشته پرستاری پذیرفته شدم.

پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکس‌های زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده است
جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...
با آنکه علاقه زیادی به این رشته نداشتم، به ناچار به شهر دیگری رفتم و به تحصیل ادامه دادم. هنوز تحصیلاتم به پایان نرسیده بود که روزی یکی از همکارانم در بیمارستان از من خواستگاری کرد و من با وجود مخالفت‌های مادرم با هوشیار ازدواج کردم. چند ماه بعد که تحصیلاتم به پایان رسید، قرار شد مجلس عروسی در باغ یکی از بستگانم برگزار شود. اما آن شب هرچه مهمانان در انتظار داماد ماندند، خبری از او نشد تا اینکه یکی از دوستان هوشیار وحشتزده تماس گرفت و گفت: هوشیار بعد از خروج از آرایشگاه با خودرو تصادف کرده و الان در بیمارستان است.

هراسان و نگران به بیمارستان رفتم ولی همسرم در کما بود و ۳ روز بعد هم جان سپرد. این‌گونه بود که من در ۲۳ سالگی بیوه شدم. تا یک سال هر روز به مزار هوشیار می‌رفتم و به بخت سیاه خودم می‌گریستم. حالا دیگر حتی به بیمارستان نمی‌رفتم و در خانه خودم را حبس کرده بودم تا اینکه بالاخره با اصرار و نصیحت‌های اطرافیانم دوباره به بیمارستان بازگشتم.

در همین روزها پسرعموی یکی از همکارانم که چند بار مرا در بیمارستان دیده بود با وساطت همکارم به خواستگاریم آمد و بدین ترتیب من با کوروش ازدواج کردم تا گذشته را از یاد ببرم. ولی چند ماه بعد متوجه شدم کوروش با زن غریبه‌ای ارتباط دارد و به من خیانت می‌کند. به همین دلیل به خانه مادرم رفتم و او را تنها گذاشتم ولی کوروش به سراغم آمد و با عذرخواهی تعهد داد که دیگر چنین اشتباهی نمی‌کند. اما او باز هم این رفتار زشت خود را تکرار کرد.

با آنکه صاحب دختری زیبا شده بودم، دیگر آن رابطه عاطفی و عاشقانه را با کوروش نداشتم چراکه او را مردی خیانتکار می‌دانستم به گونه‌ای که شاید ۲۰ بار مچ او را گرفتم و هر بار فقط عذرخواهی می‌کرد. من هم اهمیتی نمی‌دادم و دیگر برایم رفتارهایش بی‌معنی بود.

روزی وقتی سرگرم کارم بودم ناگهان روی تخت اورژانس جوانی را به بیمارستان آوردند که تصادف شدیدی کرده بود. یک لحظه درجا خشکم زد. او آرمین پسرخاله‌ام بود که مدت زیادی خبری از او نداشتم. بلافاصله اقدامات درمانی را شروع کردم و در مدت یک ماه که آرمین بستری بود، خودم امور مربوط به پرستاری را انجام می‌دادم. در یکی از این روزها آرمین با شرمندگی گفت از همان روزهای کودکی علاقه خاصی به من داشته و به مادرم نیز گفته بود اما مادرم مخالفت کرده و از او خواسته بود در این باره چیزی به من نگوید تا من بتوانم درسم را بخوانم.

با وجود این، من باز هم عشقم را پنهان کردم و به آرمین نگفتم که من هم روزی عاشق او بودم چراکه نمی‌خواستم دوستم وحیده زجرهایی را تحمل کند که من به خاطر خیانت‌های همسرم تحمل کردم. در واقع اگر من به دوستم خیانت می‌کردم پس دیگران حق داشتند که با شوهر من ارتباط داشته باشند. این بود که به او گفتم من هیچ علاقه‌ای به تو نداشتم و تنها تو را پسرخاله‌ام می‌دانستم.

حالا هم حدود ۲ ماه است که کوروش من و فرزندم را رها کرده و با یک زن غریبه به مسافرت رفته است و من هم برای پیگیری پرونده طلاق آمده‌ام.

با دستور سرگرد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) بررسی‌های قانونی و مشاوره‌ای درباره این پرونده به گروه مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.

 منبع: خراسان

دیگر خبرها

  • جود بلینگام: پدرم همیشه پیراهن رئال مادرید با نام و شماره زیدان را در خانه بر تن می‌کرد
  • اردوی تیم دوومیدانی نابینایان و کم‌بینایان با حضور ۶ ورزشکار
  • برای تقدیر از مربی اسطوره‌ای، تیم رویایی به خط شد
  • بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش
  • تمرین پرسپولیس با حضور چهره ویژه سکوها
  • تکرار هتک حرمت قرآن توسط زن سوئدی
  • پست احساسی کاپیتان استقلال با ایموجی قلب!
  • پست اینستاگرامی و خاص کاپیتان استقلال با ایموجی قلب!
  • تاتا مارتینو: شانس حضور آنخل دی ماریا در اینتر میامی؟ فعلا که غیرممکن است!
  • کاپیتان استقلال برای یک پیشکسوت سنگ‌تمام گذاشت